زمانی چهره اش در هم می رفت که خلاف شرعی می دید.
هر موقعی که در می زدند، ما در را باز نمی کردیم.
می گفت: مادر جان وقتی که ما خانه هستیم خوب نیست که شما در را باز کنید.
خواهر نباید برود، من می روم یا برادرم. ممکن است مرد نامحرمی باشد.
درست نیست صدای شما را نامحرم بشنود.
زمانی چهره اش در هم می رفت که خلاف شرعی می دید.
اگر موهای یکی از خانم های بستگان بیرون بود، خودش را طوری نشان می داد که متوجه می شدند او از این وضعیت ناراحت است و گاهی هم تذکر می داد.
خاطره ای به روایت مادر شهید حسن آقاسی زاده
منبع: کتاب گوهر غیرت از خانم فاطمه اعظمی
- ۹۲/۰۹/۲۹
- ۵۷۹ بازدید